خداوند گفت:سوگند به اسبان دونده ای که نفس نفس می زنند؛
سوگند به اسبانی که به سم از سنگ آتش می جهانند؛
اسبان شنیدند و چنین شد که بی تاب شدند و چنین شد که دویدند، چنان که از سنگ آتش جهید.
اسبان تا همیشه خواهند دوید از اشتیاق آن که خدانام شان را برده است؛
خداوند گفت: سوگند به انجیر و سوگند به زیتون. و زیتون انجیر شنیدند
چنین شد که رسم روییدن پا گرفت و سبزی آغاز شد و چنین شد که دانه شکفتن آموخت و خاک رویاندن و چنین شد که انجیر جوانه زدو زیتون میوه داد؛
خداوند گفت: سوگند به آفتاب و روشنی اش. سوگند به ماه چون از پی آن بر آید
سوگند به روز چون گیتی را روشن کند و سوگند به شب چون فرو پوشد وسوگند به آسمان و سوگند به زمین؛
آن ها شنیدند و چنین شد که آفتاب بالا آمد و ماه از پی اش. و چنین شد که روز روشن شد و شب فرو پوشید. و چنین شد که آسمان بالا بلند شد وزمین فروتن؛
و انسان بود و می دید که خداوند به اسب و به انجیر قسم می خورد، به ماه و به خورشید و به هر چیز بزرگ و کوچک؛و آن گاه دانست که جهان معبدی مقدس است و هر چه در آن است متبرک و مبارک است؛
پس انسان مومنانه رو به خدا ایستاد و تقدیس کرد اسب و زیتون وماه را، آفتاب را و انجیر و آسمان را...
عرفان نظرآهاری