سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی

مدیر سایت: دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی

سایت تخصصی روانشناسی
دکتر سکینه سلطانی کوهبنانی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
مدیر پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد

آدرس محل کار:

آدرس دانشگاه: مشهد ، میدان آزادی ، دانشگاه فردوسی ، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی ، گروه علوم تربیتی ، تلفن تماس : 05138805000داخلی 5892
پلی کلینیک روانشناسی بالینی و مشاوره دانشگاه فردوسی مشهد : شماره داخلی 3676

آدرس مرکز مشاوره : مشهد، پنج راه سناباد، تقاطع خیابان پاستور، ساختمان پزشکان مهر، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اندیشه و رفتار، شماره های تماس: 05138412279


آخرین نظرات


 ریشه ها و رویکردهای اندیشه ی لاکان

 

نویسنده: شون هومر
مترجمان: محمدعلی جعفری، سیدمحمد ابراهیم طاهائی

لاکان در خانواده ی کاتولیک مرفهی از طبقه ی متوسط در محله ی مونپارناس پاریس بزرگ شد. او به مدرسه ی کاتولیکی معتبری به نام کولژ استانیسلا رفت و در آن جا شاگردی تیزهوش اما نه استثنایی شناخته شد. اما لاکان در درس لاتین و علوم دینی از دیگران بهتر بود. در دوران مدرسه اشتیاقی مادام العمر به فلسفه و به ویژه آرای باروخ اسپینوزا ( 1632-1677 )، که در درجه ی اول دلمشغول اندیشه ی وجود خدا بود در دل او شکل گرفت. اسپینوزا یهودی بود اما بر اثر نظریاتش به عنوان ملحد طرد شد و مسیحیان نیز او را به کافری متهم کردند. لاکان در مدرسه طرحی از کتاب اخلاق اسپینوزای ملحد را که پس از مرگش منتشر شده بود بر دیوار خوابگاهش آویخت - عملی که نظر به تربیت کاتولیکی و تعلق او به طبقه ی متوسط آشکارا آشوبگرانه بود و غالباً گواه نخستین بر چگونگی نگرش او نسبت به نهادها و مرجعیت تعبیر می شود. لاکان پس از اتمام دوران مدرسه به تحصیل در رشته ی پزشکی روی آورد و در رشته ی روانپزشکی با علاقه ی خاص به روان پریشی متخصص شد. به نظر می آمد که آماده بود حرفه ی معمول روانپزشکی را در پیش گیرد اما در اوایل دهه ی سی با دو رخداد فکری سرنوشت ساز روبرو شد. اول این که او در سال 1930 در نشریه ای سوررئالیستی مقاله ای درباره ی « پارانویا » به قلم سالوادور دالی، نقاش نه چندان مشهور آن زمان، خواند. رخداد دوم این بود که در 1931 خواندن متون فروید را آغاز کرد. مقدر بود که این دو رخداد لاکان را به درگیری مادام العمر با رشته ی روانکاوی و دگرگون کردن آن سوق دهد
.
می توان گفت که روانکاوی با فروید و انتشار کتاب تفسیر خواب او در سال 1900 ( 1991a را ببینید ) و کوتاه زمانی پس از آن با انتشار متونی از قبیل آسیب شناسی روانی زندگی روزمره ( b 1991 [1901 ] )، لطیفه ها و ارتباطشان با ناخودآگاه و « سه رساله درباره ی نظریه ی جنسیت » ( هر دو در 1905؛ c,d 1991 را ببینید ) آغاز شده است. در دهه ی بیست روانکاوی همزمان با افزایش توجه به این رشته ی نو پدید، واکنش های کاملاً متفاوتی در کشورهای مختلف برانگیخت. در آمریکای شمالی و بریتانیا هر دو صنف روانپزشکان و روان شناسان آنچه را فروید از قرار مسموع « طاعون جدید » می نامید صمیمانه در آعوش گرفتند. فروید در ادبیات مدرن نیز بسیار تأثیرگذار بود، و به ویژه ویرجینیا وولف ( 1882-1941 )، رمان نویس و منتقد، و نیز « گروه بلومزبری »، حلقه ی روشنفکری ای که وولف عضو مطرح آن بود، هوادار فروید بودند. اما روانکاوی در فرانسه از همه سو طرد شد: علم، پزشکی، مذهب و سیاست. منتقدی اشاره می کند که « فرانسوی ها چنان از هر جهت به مخالفت با روانکاوی برخاستند که بهتر است از آن به فرهنگ « ضد روانکاوی » تعبیر کرد ( ترکل، 27 :1992 ). در واقع، روانپزشکی در فرانسه حتی تا اواخر دهه ی پنجاه و اوایل دهه ی شصت قاطعانه ضد روانکاوی باقی ماند. مؤسسه ی روانکاوی فرانسه - به رهبری ماری بناپارت، یکی از اولین شاگردان فروید و از نزدیک ترین همکاران او - در پاسخ به چنین مخالفتی بود که اصرار کرد روانکاوی علمی است که اتحاد نزدیکی با پزشکی دارد. بناپارت و همکارانش در جامعه ی روانکاوی پاریس (SPP ) (1 ) بر جنبه های زیست شناختی و پزشکی روانکاوی تأکید و از علاقه مندان به این حرفه تقاضا می کردند که ابتدا آموزش پزشکی را از سر بگذرانند.
اما سوررئالیسم مسیر دیگری به سوی روانکاوی به لاکان جوان نشان داد و پیوندی حیاتی با تجربه ی بالینی او در روانپزشکی برقرار کرد. سوررئالیست ها روانکاوی را با آغوش باز پذیرفتند و لاکان در مطالعات پزشکی اش پیوندهای محکمی با این جنبش برقرار کرد. سوررئالیسم جنبشی ادبی و هنری بود که پس از جنگ جهانی اول در پاریس شکل گرفت بنیانگذار آن آندره برتونِ ( 1896 -1966 ) نویسنده و شاعر بود. برترن با کار فروید در زمینه ی رؤیاها آشنا بود و روشی برای نوشتن « خودبخودی » ابداع کرد تا امکان بیان آزاد اندیشه ها و آرزوهای ناخودآگاه را فراهم کند. نقاشان سوررئالیستی مانند دالی نیز کوشیدند « واقعیت » رؤیاهایشان را نقاشی کنند، که آن را بیش از واقعیت ملال آور زندگی روزمره واقعی تلقی می کردند. لاکان در سال 1932 و با این زمینه ی فکری رساله ی دکتری خود را با عنوان روان پریشی پارانویایی و ارتباط آن با شخصیت کامل کرد. در همین ایام او نزد رودلف لووِنشتاین، معروف ترین روانکاو مربیِ جامعه ی روانکاوی پاریس، روانکاوی شد ( روانکاو مربی روانکاو مورد تأییدی است که صلاحیت تعلیم دیگر روانکاوان عضو جامعه ی روانکاوی را دارد ). روانکاوی شدن لاکان همواره محل بحث منتقدان بوده است از این لحاظ که تا چه میزان موفق بوده و آیا به پایان رسیده است یا نه. گویا رابطه ی مذکور بسیار « پرتلاطم » بوده و در سال 1938 از روی خصومت به پایان رسیده است. قدر مسلم این که لاکان به مدت شش سال روانکاوی شد- که در آن زمان بیش از حدِ معمول بود - و تحت روانکاوی باقی ماند تا این که به عنوان روانکاو مربی پذیرفته شد. پیوند لاکان با سوررئالیست ها در این ایام بیش از پیش گسترش یافت. لاکان دوست آندره برتون و سالوادور دالی بود و بعدها پزشک شخصی پابلو پیکاسوی نقاش ( 1881 -1973 ) شد. او در اولین جلسه ی عمومی روخوانی اولیس جیمز جویس ( 1882-1941 ) در سال 1921 حضور یافت و چهره ای آشنا در کافه ها و کتاب فروشی های کرانه ی چپ (2) پاریس بود. دالی در 1933 در اولین شماره ی نشریه ی سوررئالیستی مینوتور (3) به رساله ی دکتری لاکان اشاره کرد و لاکان نیز مقالات بسیاری در این نشریه و دیگر نشریات سوررئالیستی انتشار داد.
رساله ی دکتری لاکان در محیط فرهنگی عمدتاً ضد روانکاوانه نوشته شد و در چارچوب مقولات و نظریات رسمی روانپزشکی قرار گرفت، اما در عین حال از منابع بدیل جنبش سوررئالیستی نیز یاری جست. در دهه ی پنجاه، لاکان در سمینارهای خود، ایده هایش را در مخالفت مستقیم با تأکید زیست شناختی ماری بناپارت و « روان شناسی اگو » صورت بندی می کرد. روان شناسی اگو در سال های پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحد گسترش یافت و به جای تأکید بر انگیزش های ناخودآگاه، که مورد نظر روانکاوی کلاسیک بود، بر شیوه های تقویت ساز و کارهای دفاعی ضمیر آگاه تأکید کرد. رودلف لوونشتاین، روانکاو مربی لاکان، یکی از بنیانگذاران روان شناسی اگو بود که در دهه ی چهل از چنگ نازی ها گریخت. لاکان هر دو نفر را خائن به روانکاوی می دانست. او به شدت با شرط SPP مبنی بر لزوم آموزش پزشکی روانکاوان مخالف بود و روانکاوی را بیش تر با فلسفه و هنر و بعدها ریاضیات همداستان می دانست تا با پزشکی. فعالیت لاکان از همان ابتدا از طرفی به جنبه های بالینی و از طرف دیگر به فهم عمیق فرهنگیِ ناخودآگاه و بیماری روانی متکی بود. سنت فرانسوی، برخلاف روانپزشکی و روان شناسی انگلیسی - آمریکایی، همواره عنصری بیش تر شاعرانه و زیبایی شناسانه را در خود حفظ کرده است. شاید این دلیل دیگری برای نفوذ گسترده ی روانکاوی فرانسوی در رشته های علوم انسانی در دهه ی هفتاد باشد.
هر چند آرای لاکان سرانجام پرنفوذ بود، او از همان آغاز فعالیت حرفه ای اش با نهادهای روانکاوی در افتاد. در واقع از همان اولین آثارش، نام « لاکان » با برخی از بی رحمانه ترین انتقادها، که احتمالاً به آن ها بر می خورید، همراه بوده است. در کتابی مقدماتی که این موضوع را مطرح می کند که چرا لاکان ارزش خواندن دارد و تلاش می کند خواننده را درباره ی تأثیر او مطلع سازد باید دست کم به ایجاز به مسئله ی شهرت لاکان و به ویژه شهرت او به دشوارگویی پرداخت.

آوازه ی بحث انگیز

این گفته که لاکان شخصیتی بحث انگیز است ملایم ترین وصف ممکن است. او معلمی پرجذبه بود و زندگینامه نویسانش اغلب فردی خودنما، جذاب و تا اندازه ای قرتی توصیفش می کنند. لاکان بی تردید جذاب بود و به جلب وفاداری بی شائبه ی مریدان و طرفداران خود ادامه داد. او در عین حال بی اندازه جاه طلب، مغرور و اقتدارگرا بود ( رودینسکو، 1999 را ببینید ). لاکان نیز مانند همه ی چهره های پرجذبه به همان اندازه که حمایت می شد آماج طعنه ها و حمله ها بود. برای مثال، ریموند تالیس در نقد و بررسی زندگینامه ی لاکان نوشته ی الیزابت رودینسکو - رودینسکو بی تردید یکی از بهترین صاحب نظران در حوزه ی تاریخ روانکاوی فرانسه است - در نشریه ی The Times Higher Education Supplement(4 ) سخنش را این طور آغاز می کند:
مورخان آینده ای که به جستجوی دغلبازی های سازمان یافته تحت عنوان « نظریه » می پردازند بی تردید جایگاهی در خور برای تأثیر روانکاو فرانسوی، ژاک لاکان، قائل می شوند. او یکی از پروارترین عنکبوت ها در دل شبکه ی اندیشه های پریشان و به کلی فهم ناپذیر و اظهارات بدون شاهدِ بی حد و مرز است، که نظریه پردازان از آن ها علوم انسانی خودشان را بافته اند. بخش زیادی از عقاید جزمی محوری در نظریات معاصر از او ناشی شده است.
( تالیس، 20 :1997 )
تالیس نقد خود را با تأکید بر این مطلب پیش می برد که نظریه ی لاکان مبنای تجربی ندارد، و حمله ی بی رحمانه ی خود را متوجه زندگی خصوصی لاکان می کند. نقد مذکور سرانجام با این ادعا به پایان می رسد که این « میراث جنون آمیز » اکنون در گروه های آموزشی ادبیات انگلیسی به زندگی خود ادامه می دهد که « ساکنانش » (5) تظاهر می کنند از آن سر در می آورند:
شاید هواخواهان لاکان ادعا کنند که بنای عظیم مکتوبات (6) با افشاگری هایی درباره ی زندگی خصوصی او تخریب نمی شود: اندیشه های استاد را باید بر مبنای ارزش خود آن ها داوری کرد. اما حجیت اندیشه در غیاب هرگونه مبنای منطقی یا شواهد تجربی، تقریباً به طور کامل متکی به حجیت شخص است.
( تالیس، 20 :1997 )
جنبه ی جالب نقد و بررسی مذکور از چشم انداز روانکاوانه، بیمار دانستن لاکان و خوانندگان اوست؛ به عبارت دیگر، اصرار منتقد، ریموند تالیس، بر این که هم لاکان به عنوان روانکاو بیمار روانی است و هم ما به عنوان دانشجو و خواننده ی آثار او اگر تظاهر به فهم آن چیزی کنیم که درباره اش حرف می زنیم ( چون البته هیچ معنی ای وجود ندارد که به آن منسوب کنیم ) به نحوی بیمار روانی هستیم. ما مانند بیماران روانی هستیم که در تیمارستان حبس شده ایم و توهمات پارانویایی خود را بر دیگران تحمیل می کنیم. نقد مذکور به عنوان راهبردی بر اساس زبان بازی ( راهبردی اقناعی ) بسیار مؤثر است، زیرا در آن مسلم فرض شده است که نویسنده ی این نوشته، حقیقت را قاطعانه در مشت دارد و هر چه می گوید و می کند معقول، منطقی و مبتنی بر مستندات است. راهبرد مذکور به نحو مؤثری منتقد را نسبت به آن هایی که با خواندن لاکان به طرزی رقت بار گمراه شده اند بر تخت تفوق و ارجحیت می نشاند.
این نقد دو موضوع مهم را پیش می کشد که اگر بخواهیم دستاوردهای روانکاوی و لاکان را در فهممان از متون فرهنگی ارزیابی کنیم باید به آن ها بپردازیم. اول، روانکاوی از آغاز همواره مورد حمله بوده است به این عنوان که پایه ی استواری در واقعیت ندارد و بنابراین به این عنوان که اثبات شدنی نیست. همچنین، در حمله های مذکور عموماً اصرار می ورزند که زندگی روانکاوان را می توان همچون گواه بر بی اعتباری نظریاتشان به کار برد. دوم، روانکاوی دقیقاً فرضیات نهفته در پس این نقد را زیر سؤال می برد: این فرض که نظریات و دیدگاه های ما درباره ی جهان از موقعیت ما به عنوان سوژه های درون این جهان مجزاست. به عبارت دیگر، روانکاوی این تلقی را زیر سؤال می برد که ما موجودات عینی کاملاً منطقی هستیم و همه ی کارهایمان را به طرزی کاملاً منطقی و معقول انجام می دهیم. سرو کار روانکاوی با این نیست که چه چیزی منطقی است، چه چیزی معقول است و چه چیزی آگاهانه است؛ درست بر عکس، سرو کار روانکاوی با این است که چه چیزی غیرمنطقی است، چه چیزی غیرعقلانی است و چه چیزی ناخودآگاهانه است. روانکاوی به آن جنبه هایی از اندیشه و رفتار نظر می کند که نمی توانیم آن ها را عقلانی یا آگاهانه تلقی کنیم. بحثِ حاضر محل بحث درباره ی سودمندی روانکاوی و این که آیا اثبات یا عدم اثبات نظریه به لحاظ تجربی امکان دارد نیست. اما کاری که من می کنم این است که آرای لاکان را با توجه به « محاسن و معایب خود آن ها » بررسی و درباره ی این آرا در زمینه یا متن خودشان، یعنی در متن کار فروید، تاریخ روانکاوی و حیات روشنفکری فرانسه داوری می کنم. هر چند آرای لاکان ممکن است اغلب متناقض نما و گریزپا باشد و برخی را کلافه کند، خواندن و بازخواندن دقیق متون او منفعت زیادی نصیب خواننده می کند. لاکان، مانند فروید، نحوه ی تفکر ما را درباره ی خودمان و جایگاهمان در زندگی اجتماعی دگرگون کرده است.

پی نوشت ها :
 

1.Société Psychoanalytique de Paris
2.(La Rive Gauche) Left Bank: کرانه ی جنوبی رود سن در پاریس. رود سن که به سمت غرب جریان دارد، پاریس را به دو نیمه تقسیم می کند. نیمه راست در سمت شمال Rive Droite و نیمه ی دیگر در سمت جنوب Rive Gauche نام دارد. کرانه ی چپ پاتوق هنرمندان، نویسندگان و فلاسفه ای چون پابلو پیکاسو، آرتور رمبو، ژان-پل سارتر، ارنست همینگوی، پل سزان و پل ورلَن بوده است. بولوار سن ژرمن و بولوار سن میشل از مشهورترین خیابان های آن هستند.-م.
3.Minotaure
4.Times Higher Education: تا سال 2008 تحت عنوان The Times Higher Education Supplement به صورت روزنامه منتشر می شد و از آن پس در قالب نشریه منتشر می شود. این نشریه عمدتاً به مسائل آموزش عالی اختصاص دارد.-م.
5.inmate در عین حال به معنی بیمار است.-م.
6.Ecrits

منبع مقاله :
هومر، شون، (1390)؛ ژاک لاکان، ترجمه: محمدعلی جعفری، محمدابراهیم طاهائی، تهران، نشر ققنوس، چاپ دوم
منبع : سایت راسخون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی