نزد قدما استفاده از هر روشی برای کسب علم میسر و جایز بود. عوامل پشت پرده و رموز نهفته در عالم، در تعیین وضعیت ظاهری امور بسیار اثربخش بود. در این نوع نگاه به پدیدههای عالم، استفاده از مفاهیمی چون سِر، رمز، تقدیر، طالع و سحر نه تنها نامأنوس نبود بلکه جزو ابزارهای اجتنابناپذیر فهم جهان بوده و در درمان بیماران و فهم بهتر موضوعات از آنها کمک گرفته میشد. برخی بر اساس همین روشها برای درمان بیماران نسخههایی تنظیم میکردند. در دستگاه معرفتی آنها اعتقاد به این موضوعات و بهرهبرداری از این مفاهیم تناقضی دربرنداشت. در این نوع نگاه به عالم، هر چیزی یک ظاهر و یک باطن داشت: جن بر انسان غلبه میکرد و آن فرد دیوانه (مجنون: جنزده) میشد؛ کسی به دردی دچار میگشت و طبیب با رفع طلسمات او را مداوا میکرد؛ پیشگویان و فالبینان در همه سطوح زندگی اجتماعی، سیاسی، نظامی و خانوادگی انسانها حضور داشتند و گاه زمان جنگها را تعیین میکردند؛ و وعده ظهور انسانهای خارقالعاده را میدادند.

 در دنیای قدیم دانشمندان بزرگی در کنار تعلیم و تدریس و تحصیل علوم مختلف، به این افکار (به قول علمای گذشته علوم خفیه) مشغول بودهاند و با جدیت درباره آن فکر میکردند و کتاب مینوشتند. کتاب "اسرار قاسمی" نوشته ملاحسین کاشفی شامل مباحثی در سحر و طلسمات است. حال آنکه وی صاحب دو کتاب بسیار مهم و شریف "روضهالشهدا" و "لب لباب مثنوی" نیز هست. بعضی مکتوبات شیخ بهایی یا دیگران گواه بر این است که این بزرگان بر این باور بودهاند که اسرار و رموزی در این عالم نهفته است که به وسیله اعداد یا طلسمات یا بررسی حرکات اجرام سماوی و ... قابل دریافت است و در طالع انسانها نقش بسزایی دارد؛ کسی که بر این روشها مسلط شود میتواند بر طالع انسانها و برخی حوادث آینده آگاهی یابد. از حرکات ستارگان و سیارات، از چهره افراد و ... میشد سرنوشت و حوادث آینده را فهمید.

به مرور که روشهای دقیق علمی و معیارهای رسیدن به نتایج دلخواه، مادیتر شد و شیوه‌‌های کسب علم و معرفت از حلقه خواص به در آمد، پارهای از موضوعات به دلیل ماهیت غیرعلمی و غیرمعرفتی و ناهماهنگی با معیارهای جدید، از قافله معارف دقیق بشری بازمانده و به حاشیه رانده شدند. اکنون  روش کسب معرفت متحول شده است؛ زیرا اغلب روشهای معرفتی در حوزههای علمی یا موضوعات اجتماعی، سیاسی و ... بر پایه مبانی روشن و ابزارهای شفاف و روشهای منطقی مبتنی است. با این روشهای مشخص نتایج مشخص هم به دست میآید، یعنی حصول به نتیجه از ابزارهای خاصی تبعیت میکند و این ابزارها در معرفی خودشان اعلام میکنند که تنها به سؤالات مشخص و دقیق حوزه خود پاسخ میدهند و تئوری یا طرحی نیستند که بر قامت تمام جهان زیبنده باشند و با همه نوع تحول در عالم، صادق از آب درآیند.

 سؤال مهم این است که این نوع از معرفت ذیل کدام گروه از افکار و اندیشهها قرار میگیرد؟ به طور معمول پیش از پرداختن به هر نوع فکر یا اندیشهای باید سؤال کرد که این فکر بر اساس چه مقدماتی سامان یافته، بر اساس چه شیوهای حاصل شده، جایگاه معرفتی و حوزه فکری آن کجاست و ذیل کدام مبحث کلی قرار میگیرد. اگر آن ادعا "علمی" است باید مبتنی بر مبانی، مستندات و دلایل علمی و دیگر الزامات دستگاه معرفت علمی باشد؛ اگر اندیشه طرح شده "فلسفی" است به همین نحو و قس علی هذا. در این صورت نقد و بررسی این افکار نیز بر اساس همین روش انجام میشود. یعنی افکار و اندیشههای علمی به نقد علمی سنجیده شده و افکار فلسفی نیز به بوته نقد فلسفی نهاده میشود.

نکته مهم درباره موضوعاتی مثل سحر، جادو، پیشگویی، فالبینی و غیره این است که این نوع افکار مبتنی بر طرح، مدل و تصویری روشن از شاخهای معین از معرفت بشری نبوده و فاقد معیارهایی عام برای سنجش و نقد و بررسی میباشند. شاید یکی از دلایل گسترش انحرافات در این حوزه نیز همین باشد که ملاک و معیار دقیقی برای شناخت راست و دروغ این مفاهیم وجود ندارد (در اینجا بحث در مورد ماهیت این افکار و ادعاهاست و نحوة بهرهبرداریهای احیاناً شیادانه و کلاهبردارانه از آنها مورد نظر نیست). علم و روش علمی درباره این دسته از موضوعات ساکت و فاقد قضاوت است. یعنی افکاری از نوع طالعبینی، به دلیل اینکه مختصات اندیشههای علمی را ندارد، علم قادر به ارزیابی و رد و قبول آنها نیست که اگر به فرض ادعایی را مطرح کردند (مانند برخی پیشگوییهای سیاسی) به لحاظ علمی قابل سنجش باشند. این مفاهیم فاقد  ویژگیهای حاکم بر اندیشههای علمی یعنی گزینشی بودن، قابلیت تکرار و قابل صدق و کذب بودن، هستند، در نتیجه از حیطه بررسیهای علمی خارج میباشند. پیشگوییها و افکاری از این دست به دلیل تنوع و جنس خاصشان نمیتوانند آن ویژگیها را بپذیرند؛ چون اگر ویژگیهای علمی را داشته باشند در آن صورت علم محسوب میشوند.

این افکار ذیل موضوعات و اندیشههای فلسفی نیز قرار نمیگیرند؛ چون قوانین حاکم بر موضوعات فلسفی را دارا نیستند و اصل علیت یا قوانین هستیشناختی فلسفی، هیچکدام در این موضوعات جایی ندارند. این افکار از جنس مباحث حقوقی و اعتباری نیز نیستند. از اندیشههای دینی، عرفانی یا شاعرانه هم تبعیت نمیکنند. این نوع افکار اساساً در چند دسته کلی شامل پیشگویی ( از طریق فال، پیشانیخوانی، کفبینی و ...) سحر و تعبیر خواب قرار گرفته و گاهی به حوزههای دینی نزدیک میشوند. تعبیرکنندگان خواب، شواهدی نیز برای صدق گفتههای خود ابراز میکنند.

شاید با تسامح بتوان گفت که یکی از دلایل ماندگاری این افکار و رسوخ عالمگیر آنها این است که  علایمی دال بر صدق پارهای از این گفتهها در زندگی مردم (حداقل در زندگی خصوصی آنها) دیده میشود و مردم نیز آنها را تأیید میکنند و باور دارند. این دسته از افکار و ادعاها به اندیشههای روانشناسی و روانکاوی پهلو میزنند. فالگیران مدعیاند که میتوانند رؤیاهای افراد را که در قهوه، چای و ... نقش میبندد تعبیر و تفسیر کنند؛ اما مشکل توان گفت که به طور دقیق این ادعاها از جنس کدام یک از شاخههای معرفتی است و انسانها با چه نوع اندیشه، فکر و ادعایی روبهرو هستند.

برای روشن کردن بحث برخی از مشخصههای این افکار را برمیشماریم:

افکاری از نوع سحر و پیشگویی و غیره:

_  از قوانینی مشخص پیروی نمیکنند و مقید به قیدی نیستند؛

 _ قابل تجربه برای همگان نیستند؛

_  تناقضات آنها را نمیتوان به روش منطقی کشف کرد؛

_  جهانبینی خاصی بر آنها حاکم نیست؛

_ از طبایع انسانها سخن میگویند؛

_  به طور تقریبی با بسیاری از حالات ظاهری جور درمیآیند؛

_ هیچ معیار و روشی برای رد یا قبول آنها وجود ندارد؛

_  در این نوع افکار ابهامات زیاد وجود دارد؛

_  با ابزارهای مشخص شده نمیتوان به کسب آنها پرداخت؛

_  معیاری برای تشخیص راست و دروغ آنها وجود ندارد؛

_  معانی زیادی از این گفتهها مستفاد میشود؛

_  از عالم درون انسانها سخن میگویند؛ جایی که تقریباً دور از دسترس غالب علوم است.

 

البته این نوع افکار و اعتقادات اختصاص به جوامع غیر پیشرفته نداشته، و در جهان پیشرفته نیز طرفداران خود را دارد.

نکته آخر اینکه اگر اینگونه افکار، غیرعلمی و غیرفلسفی هستند روش رویارویی با آنها و معتقدانش نباید غیرعلمی، غیرکارشناسانه یا از موضع تمسخر باشد. نباید به حکم اینکه سحر و جادو خرافه است، به هر شیوهای تنها به سرکوب آن پرداخت. چنان که در عالم واقع میبینیم بسیاری از انسانها با این افکار زندگی میکنند. پس باید آسیبشناسی کرد و آگاهیهای دقیقی به دست داد تا این نوع افکار و توصیههای مبتنی بر آن، مبنای عمل انسانها قرار نگیرند.


منبع: سپیده دانایی