پیشگفتار
اکهارت تله– نویسندهی آلمانی- معتقد است که ما نهتنها برای بقای فیزیکی خود به «طبیعت» وابسته هستیم، بلکه به آن نیاز داریم تا راه خروج از زندانِ ذهن را به ما نشان دهد. او معتقد است طبیعت، درست از لحظهای که سکون و آرامش خود را به ما منتقل میکند، به «آموزگار» ما مبدل میشود. به عبارتی دیگر، هنگامی که توجه ما به سنگ، درخت و… در طبیعت جلب میشود، چیزی از ذاتِ آنها به ما منتقل میشود. ما در این فرآیندِ انتقال میتوانیم ساکن بودنِ آن جسم را احساس کنیم و متعاقبا همان سکون و آرامش را نیز دریافت کنیم.
ایدهی ارتباط با طبیعت از دیرباز وجود داشته است. از گذشته تا امروز، بسیاری بر این باورند که طبیعت، انرژیِ شفابخش و قدرتمندی را ارائه میدهد که در خدمت اهدافِ تکاملی و رشد شخصی است. یکیشدن با محیط طبیعی باعث میشود که در مورد خود بیشتر بیاموزیم و به بخش عمدهای از مواردی که برای ادامهی حیات، رشد و شکوفایی نیاز داریم، دست یابیم. همچنین یک رابطهی عمیق و قدرتمند با طبیعت میتواند به ما کمک کند تا به محیط اطراف و نزدیکان خود بیشتر توجه کنیم و «تمرکزِ تام بر خویشتن» را که میتواند موجب انواع فشارهای روانی شود، کاهش دهیم. بنابراین طبیعت میتواند روابط فردی ما را از طرقِ مختلف دگرگون سازد.
این مقاله به بررسی ارتباط متقابل بین روابط انسانی، طبیعت و سلامت انسان میپردازد و سپس با معرفی مفاهیمی همانند «اکوسایکولوژی» و «روانشناسی ترنسپرسونال»، به تاثیراتِ بالقوهی طبیعت در بهبود ارتباطات فردی اشاره میکند.
طبیعت چگونه میتواند روابط فردی ما را دگرگون کند؟
مطالعات نشان میدهند که وقت گذراندن در طبیعت، به کاهش فشار خون، کاهش ضربان قلب و همچنین بهبود استرس و سلامت روانی منجر میشود. تا جایی که میتوان طبیعت را بهعنوان یک پادزهر برای «پاسخ استرس» به حساب آورد. محققان دریافتهاند حتی نگاه کردن به تصاویرِ طبیعت و فضای سبز، باعث پایین آمدن فشار خون و افزایش آرامش میشود. از طرفی دیگر، پزشکان معمولا بهمنظورِ فعالسازی بخشی از سیستم عصبی، وقتگذرانی در طبیعت را برای بیماران تجویز میکنند که در جایگاه خود میتواند «سیستم ایمنی»، «کیفیت خواب»، «عملکرد تنفسی»، «تنش عضلانی»، «گوارش»، «تولید مثل» و «وضعیت روانی» فرد را بهبود بخشد.
با نگاهی گذرا به تاثیرات طبیعت بر «سلامت فردی»، حالا میتوان به تاثیر شگرف آن بر «روابط فردی» اشاره کرد. همهی ما میدانیم که برقراری و حفظِ رابطه، کار چالشبرانگیزیست؛ خواه رابطهای عاشقانه باشد و خواه یک رابطهی دوستانه یا خانوادگی. در هر صورت، ما برای حفظ ارتباطات مثبتِ خود با کسانی که دوستشان داریم، باید تلاش کنیم. عدم توجه به این موضوع باعث شده است که متاسفانه بسیاری از روابطِ افراد درگیر کمبودها، عصبیتها و استرس شدید باشد. اما باید بدانید که «ایجاد ارتباط با طبیعت» میتواند به شما بیاموزد که چگونه روابط خود را تقویت کنید. طبیعت به شما یادآور میشود که چگونه از سرعت خود بکاهید، با آرامش نفس بکشید و خود را در یک وضعیت کاملا دگرگون قرار دهید.
اگر روابط شما با دیگران درگیر مشکلاتی شده است، «وقتگذرانی در طبیعت» به شما این امکان را میدهد که به پیشامد مذکور با دقت بنگرید و راهی برای تغییر آن پیدا کنید. ارتباط با طبیعت، قدرت حل مسئله را نزد شما افزایش میدهد و حتی میتواند بهصورت ناخودآگاه روشهایی برای حل مسالمتآمیز مشکلات به شما ارائه دهد.
تحقیقات نشان دادهاند طبیعت باعث میشود که بارِ تمرکز و توجه افراد از خویشتن کاهش یابد و در عوض به محیط اطراف منتقل شود. در چنین حالتی، میزانِ تحریکپذیری کاهش و شدتِ خودکنترلی افزایش مییابد و متعاقبا فرد در تحلیلِ کنشها و واکنشهای اجتماعی بهتر عمل میکند. نتیجه آن است که افراد با اطرافیانِ خود رابطهی بهتری برقرار میکنند.
برای برخی از افراد، تلاش برای یک گفتگوی جدی و بحثبرانگیز در هنگام مواجهه با شریک زندگیشان میتواند به تحریک روانی و «پاسخِ جنگ-گریز» منجر شود. اما از دیدگاه محققان، قدم زدن همراه با شریک زندگیِ خود میتواند در راستای پردازش احساسات بسیار مفید باشد و همچنین «حافظهی کاری»، «انعطافپذیری شناختی» و «کنترل توجه» را بهبود بخشد. زوجها میتوانند با امتحان کردنِ فعالیتهای جدید- مانند دوچرخهسواری در کوهستان یا جهتیابی در طبیعت با استفاده از ستارگان- بر شدت این پردازش احساسات بیفزایند و فرآیند اکتشاف یکدیگر را تسهیل بخشند. در واقع زن و مرد در یک رابطه میتوانند روشهای مورد علاقهی خود را برای پیوند در طبیعت پیدا کنند و از آن روشها برای پرورش صمیمیت مابین یکدیگر بهره ببرند. از بین تمام روشها، مطالعات نشان دادهاند که اقامت در کنار ساحل، قدم زدن در جنگل، کویرگردی، پیادهروی شبانه بعد از شام یا اسکی در پایان هفته میتوانند روابط فردی ما را دگرگون سازند.
بسیاری از ما احساسات درونی خود را تنها به قصد گذراندن زندگی روزمره سرکوب میکنیم، اما با سپری کردن این زمان در طبیعت و در کنار شریک زندگی خود، به آن احساسات فرصتی دوباره برای پدیدار شدن عطا میکنیم. باید توجه داشت که حفظ رابطه، عنصر جداییناپذیر و بسیار مهم در یک رابطهی سالم است که به نوبهی خود میتواند بهزیستیِ ما را تضمین کند. اگر احساس میکنید که رابطهی شما با چالشهایی مواجه شده است، کلید آن نحوهی برقراری ارتباط موثر است. ابتدا سعی کنید یک زمان و مکان مجزا را برای بررسی و گفتگو در مورد مشکلات و احساساتی که تجربه میکنید، در نظر بگیرید. پارک یا اماکن طبیعی میتواند یک فضای خنثی و مناسب برای گفتگو با شریک زندگیتان باشد. از طرفی دیگر، شما میتوانید در عین حال از اثرات آرامبخش پیادهروی، گشتوگذار در طبیعت و تنفس هوای تازه بهرهمند شوید.
همچنین قرار گرفتن در معرض طبیعت میتواند ارتباط شما با فرزندانتان را نیز بهبود بخشد. در گذشته، بخشی از برنامهی روزانه ما این بود که فرزندانمان را برای بهرهمندی از هوای تازه و تفریح به بیرون از منزل ببریم، اما متاسفانه با تغییر نسلها و شدت گرفتن زندگی ماشینی، این روند تا حد زیادی متوقف شد. بنابراین ایدهی خوبی است که با کودک خود در حین کاوش در فضاهای طبیعی، پیوند برقرار کنید. تنها پانزده دقیقه پیادهروی در روز، تنفس در هوای تازه و تماشای حیات وحش به همراه فرزندتان میتواند به بهبود رابطهی شما کمک کند.
پیادهروی در طبیعت و افزایش کیفیت رابطهی جنسی
یکی از عوامل تاثیرگذار در بهبود روابط زوجین، رابطهی جنسی و کیفیت مطلوب آن است. همانطور که میدانید یکی از سادهترین اَشکالِ ورزش، «پیادهروی در طبیعت» است که در راستای سلامت جنسی میتواند بسیار مفید باشد.
بر اساس تحقیقات، روزانه بیست الی شصت دقیقه پیادهروی و حداقل سه بار در هفته، میتواند همزمان با افزایش ضربان قلب، از ناتوانی جنسی جلوگیری کند. محققان معتقدند مسافت طیشده در طول روز باید حداقل چهار هزار قدم باشد. بر اساس نتایج جالب یکی از تحقیقات، «چهار کیلومتر پیادهروی سریع در محیط طبیعی میتواند حتی از مصرف قرص ویاگرا موثرتر باشد.»
«اکوسایکولوژی» چیست؟
«اکوسایکولوژی» روشی برای نگریستن به انسان و جهان است. مفهومِ «اکوسایکولوژی»، تشکیلشده از «سایکولوژی» است که وظیفهی مطالعهی انسان را برعهده دارد و برگرفته از «اکولوژی» است که محیط زیست را مطالعه میکند.
«اکوسایکولوژی» یک جنبش اجتماعی و فکری جدید است که تلاش میکند روابط انسانها را با طبیعت- بهمنظور درک بهتر آن- توصیف کند. به بیان دیگر، روانشناسانی که در زمینهی اکوسایکولوژی فعالیت میکنند، به بررسی آن نوع فرایندهای روانی میپردازند که ما را با طبیعت پیوند میدهند یا ما را از آنها جدا میسازند. بهطور خلاصه، این مدل از روانشناسیِ مبتنی بر محیط زیست، بینشهای روانی انسان را با وجوهِ انسانیِ محیط زیست ادغام میکند. هدف اکوسایکولوژی، گسترش و بهبودِ ارتباط عاطفی بین انسان و طبیعت است و افراد را از طریق نزدیک شدن به طبیعت، از منظرِ روانی و رفتاری تحلیل میکند. تئودور رُزاک– استاد آمریکایی- در دههی ۱۹۹۰ در کتابی که منتشر کرد، برای اولین بار به مفهوم «اکوسایکولوژی» اشاره کرد. در اولین گام رُزاک پیشنهاد کرد که متخصصان روانشناسی باید دیدگاه خود را در مورد «شفای فردی» ارتقا دهند. زیرا ذهن و محیط اطرافِ انسان به طور جداییناپذیری به یکدیگر وابسته هستند. این در حالیست که در گذشته این چنین تصور میشد که روان انسان منفک از محیط اطراف است. اما اکوسایکولوژی به ارتباط دائمی و بنیادینِ طبیعت و روح انسان تاکید میورزد.
تاثیر طبیعت بر روابط فردی از منظر «اکوسایکولوژی»
اکوسایکولوژی، علاوه بر تلاش برای دور ساختنِ انسانها از احساسات منفی مانند سرزنش و اضطراب، احترام به طبیعت را در ذهن و روح افراد پرورش میدهد. اکوسایکولوژی، برقراری ارتباط با طبیعت را در راستای «اهداف رواندرمانی»، «درمان فردی»، «رشد شخصی» و «بهبود روابط» توصیه میکند.
بر اساس این مفهوم، یک پیوند عمیق و رابطهی متقابل بین انسان و طبیعت وجود دارد. از طرفی دیگر، اکوسایکولوژی تاکید میکند که جدایی انسانها از طبیعت منجر به رنج متقابل میشود. بهعنوان مثال، ویرانی محیط زیست، به اندوه و بیگانگی مردم از خود ختم میشود. این در حالیست که احترام به طبیعت و ارتباط موثر با آن باعث بهبود شخصیت و روابط فردی، تقویت پیوند روانی- عاطفی و بهزیستی میشود.
در واقع، قرابت با طبیعت منجر میشود که افراد، طبیعت را بهعنوان بخشی از هویت خود لحاظ کنند. بنابراین این احساسِ یکی بودن با طبیعت باعث میشود که روان ما، تخریب طبیعت را بهمنزلهی خودتخریبی بداند. آنگاه ذهن ما، «مراقبت از طبیعت» را مترادف با «مراقبتِ فرد از خود و اطرافیانش» تلقی میکند؛ چیزی که در نهایت باعث افزایش رشد فردی و بهبود کیفیت روابط ما با شریک زندگی یا اطرافیانمان خواهد شد.
انجمن روانشناسی آمریکا (APA) تایید کرده است که روش «اکوتراپی» تا امروز بسیار مفید و موفق ظاهر شده است. لازم به ذکر است که «اکوتراپی» ترکیبی از رویکردهای «مشاوره مبتنی بر شواهد» در مناطق طبیعی و بکر است. روانشناسانِ اکوتراپی، با بهرهگیری از راهکارهای پیچیده، به دنبال استخراج انگیزههای مثبت از محیط طبیعیِ پیرامون مراجعان هستند. هدف از این رویکرد، تماس مستقیم با جهان طبیعی، کاهش استرس، بهبود آسیبهای عاطفی و روابط زناشویی، کمک به بهبود اعتیاد، تقویت اعتمادبهنفس، رشد معنوی و در نهایت افزایش سلامت روان است.
لازم به ذکر است که «اکوسایکولوژی» از مفاهیم خاصی پیروی میکند که به دنبال ادغامِ هویت انسان با جهان طبیعی است و از این لحاظ به موازاتِ «روانشناسی ترنسپرسونال» قرار میگیرد.
«روانشناسی ترنسپرسونال» چیست؟
برای اینکه دریابیم «روانشناسی ترنسپرسونال» چیست، کافیست عنوانِ آن را تفکیک کنیم: «ترنس» به معنای «فراتر» و «پرسونال» به معنای «شخصیت» است. در واقع «روانشناسی ترنسپرسونال» شاخهای از روانشناسی است که «فراتر از شخصیت افراد» را مورد مطالعه قرار میدهد. نظریهی «روانشناسی ترنسپرسونال» که بعضا به دلیل ترکیب آن با مفاهیم معنوی و علمی، بهعنوان «روانشناسی معنوی» نیز شناخته میشود، بیانگر آن است که باورهای کنونی، علایق، ارزشها، هدف و محیط زندگی، نقش بهسزایی در بهزیستیِ ذهنی و جسمیِ انسان دارند.
در حال حاضر، نظریهی ترنسپرسونال، به تکنیک «رواندرمانی ترنسپرسونال» منتهی شده است؛ یک رویکرد درمانی که تکنیکهای درمانیِ سنتی را با درمانهای کلنگر (مانند مدیتیشن، یادداشتبرداری و موسیقیدرمانی) ادغام میکند.
«روانشناسی ترنسپرسونال» معمولا بر جنبههای معنوی، فردی یا ایگوی انسان متمرکز است. «روانشناسی ترنسپرسونال» معتقد است که بخشی از وجود انسان غالبا نادیده گرفته میشود؛ به این معنا که درست است بدنِ فیزیکی ما توسط یک پزشک مورد پایِش قرار میگیرد و یک روانشناسِ سنتی علائم روانی ما را درمان میکند، اما انسان صاحب روح است و درمان روح باید توسط یک روانشناس ترنسپرسونال انجام شود؛ چیزی که در اکثر زمینههای علمی نادیده گرفته میشود. «روانشناسی ترنسپرسونال» معتقد است که افراد میتوانند از این طریق به سطح بالایی از خودشکوفایی و حیات فردی دست یابند.
طبیعت و روابط فردی از دیدگاه «روانشناسی ترنسپرسونال»
برخی تحقیقاتِ روانشناختی، به شناسایی جنبههای ترنسپرسونال یا جنبههای فراشخصی در طبیعت پرداختهاند. نتیجهی تحقیقات نشان دادهاند که پیوند با طبیعت باعث پدید آمدن «تجربههای اوج یا خلسه» در انسان میشود. انسانها در قالب تجارب اوج، به سه دریافت معنوی دست مییابند:
- احساس تماس یا نزدیکی با یک عنصر مقدس را دارند.
- احساس هماهنگ بودن با عناصر موجود در جهان را دارند.
- زیبایی را در یکی از عمیقترین اَشکالِ خود تجربه میکنند.
از همین رو، روانشناسی ترنسپرسونال معتقد است زیباییهای طبیعی (مانند غروب خورشید) یکی از مهمترین مولفههای تجارب اوج در زمینهی فراشخصیست. همچنین برخی مطالعات تجربی نشان دادهاند که ماجراجویی در کویر، میتواند به کسب تجربیات معنوی ختم شود. ترکیب دو عنصر «ماجراجویی» و «محیط بیابان» در برانگیختن تجربیات ترنسپرسونال نقش بهسزایی دارند. «کویر» احساساتی از قبیل «هیبت» و «شگفتی» را به انسان القا میکند. بنابراین افراد از طریق مکاشفه در کویر، با افکار و احساسات خود بیشتر آشنا میشوند و به مرتبهی «صلح با خود یا اطرافیان» نزدیک میشوند. این احساس یکپارچگی با طبیعت به افراد کمک میکند که به گذرا بودنِ نگرانیهای فردی و مجادلات بینفردی بیشتر توجه کنند.
علاوه بر تجارب اوج و تجارب برآمده از کویر، پدیدهی دیگری در روانشناسی ترنسپرسونال وجود دارد که تحتعنوان «تجربهی جریان» یا «تجربهی بهینه» شناخته میشود. «تجربهی جریان» به معنای «درگیری کامل در یک فعالیت» به همراه توجه متمرکز، ادراک غنی، انگیزهی قدرتمند درونی و کسب لذت در راستای تعالی خویشتن است. بهعنوان مثال، فعالیتهای مبتنی بر طبیعت، مانند «صخرهنوردی» یا «کوهنوردی» باعث پدید آمدن «تجربهی جریان» میشوند. این تجربه به یگانگیِ عمیق با طبیعت منجر میشود که از طریقِ برقراری تناسب بین نیازها و ظرفیتهای انسانی، شخصیت فردی و اجتماعیِ انسان را قوت و روابط او را با اطرافیانش بهبود و قوام میبخشد.
نتیجهگیری
ما همواره در وجودمان از یک انگیزهی ذاتی برای ارتباط با طبیعت برخوردار هستیم.
ارتباط با محیط، مزایای اثباتشدهی فراوانی از لحاظ فیزیولوژیک به همراه دارد؛ مزایایی که میتواند به بهبود سلامت و روابط فردی منجر شود. از تحقیقات متعدد در مورد کاهش استرس گرفته تا «مدیریت منابع شناختی فرد» و «انتقال بار تمرکز از خویشتن بر محیط اطراف و بهخصوص نزدیکانِ خود».
از طرفی دیگر، «اکوسایکولوژی» به ما یادآور میشود که نهتنها «ارتباط با طبیعت»، بلکه «احترام به طبیعت» نیز میتواند مزایایی مشابه داشته باشد و سطح اعتنا و توجه انسانها را به یکدیگر ارتقا دهد. اکوسایکولوژی بر این موضوع تاکید ویژه دارد که روان انسان از محیط اطرافش مجزا نیست.
همچنین «روانشناسی ترنسپرسونال» به ما یادآور میشود که هر پدیدار میتواند تجارب فراشخصیِ مرتبط با خود را برای انسانها به ارمغان بیاورد؛ تجاربی معنوی که میتوانند انسانها را به «شکوفایی»، «سعادت فردی و اجتماعی» و «صلح با خویشتن و اطرافیان» نائل سازند.
نویسنده: زهرا رویتوند-سایت نیک آرام