به حال خود رها شدن
وقتی شما در تله زندگی «به حال خود رها شدن» افتاده باشید، همیشه در رابطه با دیگران احساس میکنید آدمهایی که دوستشان دارید، شما را ترک خواهند کرد و برای همیشه تنها خواهید ماند. نتیجه احساس ترس از تنهایی این است که به دیگران به اصطلاح بیش از حد میچسبید. این چسبیدگی عاطفی باعث میشود که دیگران به تدریج از شما دور شوند. اگر هنگام جداییهای طبیعی ـ مثلاً مسافرت یک دوست صمیمی ـ بیش از حد غمگین یا خشمگین میشوید، باید به وجود این تله زندگی در وجودتان شک کنید.
* از کجا میآید؟
کسانی که در بچگی یکی از والدین خود یا جانشینان آنها (مثلاً پدربزرگ یا مادربزرگی که از او مراقبت کردهاند) را از دست دادهاند، فرزندان طلاق، آنهایی که در بچگی والدینشان را خیلی کم دیدهاند، مانند کودکانی که پدرانشان به مأموریتهای چندروزه رفتهاند یا کودکانی که به دلیل مشغله شدید پدر یا مادر در هفته فقط چند روز آنها را دیدهاند و بهطور کلی کودکانی که برای مدت طولانی تنها و دور از والد یا والدینشان بودهاند، افرادی که والدینی غیرقابل پیشبینی، معتاد یا الکلی داشتهاند، و آنها که در خانواده احساس تبعیض کردهاند، بیشتر احتمال دارد که در بزرگسالی در تله رهاشدگی بیفتند.
× یک تله واقعی:
نگار، دختر 19سالهای است که با دوستانش در خوابگاه زندگی میکند. او بهشدت با هماتاقیهایش صمیمی است و آنها را حتی موقع انجام دادن کارهای شخصی مانند درس خواندن رها نمیکند. برای همین، دوستان نگار خیلی دوست ندارند با او باشند و از او فرار میکنند. نگار در 10سالگی مادرش را از دست داده و اصلاً دلش نمیخواهد این تجربه را در مورد دوستانش هم داشته باشد.
بیاعتمادی
وقتی شما در تله زندگی بیاعتمادی افتاده باشید، یعنی اینکه منتظرید که آدمها به هر نحوی به شما آسیب برسانند یا شما را مورد آزار قرار دهند؛ یعنی شما منتظرید که حتی نزدیکترین دوستان به شما دروغ بگویند، شما را مسخره کنند و ملعبه دست خود قرار دهند، و یا به هر نحو دیگری شما را مورد سوءاستفاده قرار دهند. اگر شما در این تله زندگی اسیر باشید، در پشت حصار بیاعتمادی پنهان میشوید تا به این ترتیب از خویشتن مراقبت کنید. شما هرگز به آدمها اجازه نمیدهید خیلی به شما نزدیک شوند. درباره قصد و نیت دیگران مشکوک هستید و معمولاً بدترین عواقب را در ذهن خود تصویر میکنید. همیشه منتظرید آدمهایی که دوستشان دارید به شما خیانت کنند. در این حالت یا از برقراری روابط با دیگران بهکلی پرهیز میکنید، یا روابطی سطحی و تصنعی برقرار میکنید که در آن واقعاً خود را به دیگران نمینمایانید. حالت پیچیدهتر این است که روابطی با افراد برقرار میکنید تا با شما بد رفتاری کنند و سپس نسبت به این افراد احساس خشم و کینه میکنید.
* از کجا میآید؟
کسانی که در کودکی والدین بدرفتار داشته و بهخاطر اشتباهاتشان تنبیـــــه شدهاند یا کسانی که والدینشان آدمهای بیاعتمادی بودهاند، احتمال بیشتری دارد در تله بیاعتمادی بیفتند.
× یک تله واقعی:
محمد، 22ساله و دانشجوی حقوق است. او نسبت به همه دختران بیاعتماد است و دوست ندارد هیچ رابطه جدی به قصد ازدواج با جنس مخالف برقرار کند. او در کودکی مادری بداخلاق داشته که هیچوقت محبتش را به محمد نشان نداده و همیشه او را حتی برای کوچکترین اشتباه تنبیه کرده است.
محرومیت اجتماعی
تله محرومیت عاطفی یعنی اعتقاد به اینکه نیاز شما به عشق هرگز به قدر کافی از سوی دیگران برآورده نمیشود و احساس میکنید که هیچکس واقعاً به فکر شما نیست یا احساسات شما را درک نمیکند. جالب اینجاست که شما مجذوب افراد سرد و بیعاطفه میشوید و این نوع رابطه درنهایت به نارضایتی منجر میشود. احساس میکنید فریب خوردهاید وپشت سر هم خشمگین میشوید و احساس تنهایی میکنید. خشم شما آدمها را باز هم از شما دورتر میکند و محرومیت عاطفی شما را تداوم میبخشد.
* از کجا آمده است؟
تله محرومیت عاطفی، همانطور که از اسمش پیداست، در خانوادههایی به وجود میآید که والدین در آن به اندازه کافی نیازهای عاطفی کودکان را برآورده نکردهاند.
آسیبپذیری
تله آسیبپذیری یعنی اینکه شما همیشه با این ترس زندگی میکنید که فاجعهای در راه باشد، در زندگی احساس امنیت نمیکنید، ترسهای شما مفرط و غیرواقعبینانه هستند، ولی با این حال اجازه میدهید که این ترسها زندگی شما را کنترل کنند و تمام انرژی خود را صرف این میکنید که اطمینان خاطر پیدا کنید که زندگی امن و امان است. ممکن است ترسهای شما حول محور بیماری مثلاً حول محور ابتلا به ایدز، یا دیوانهشدن بچرخد. ممکن است محور آسیبپذیری برای شما مسائل مالی باشد، مثلاً ورشکستگی و بیخانمان و آواره خیابانها شدن. آسیبپذیری شما ممکن است حول محور موقعیتهای ترسناک دیگر نظیر ترس از پرواز، خفه شدن یا زمینلرزه بچرخد.
* از کجا آمده است؟
کسانی که در تله آسیبپذیری اسیرند، در دوران کودکیشان این احساس را در آنها ایجاد کردهاند که دنیا جای خطرناکی است. احتمالاً والدینشان بیش از حد از آنها حمایت میکردند، و درباره امنیتشان بیش از حد نگران بودند.
× یک تله واقعی:
مهران، 27ساله و معمار است. او همیشه احساس میکند، این آخرین قراردادی است که با او میبندند و ممکن است بعد از آن فقیر و بیکار شود. مهران در کودکی مادری مضطرب داشت که همیشه نگران بیکار شدن پدر بود و همیشه مهران را از فقیر شدن احتمالی میترساند.
وابستگی
اگر در تله وابستگی اسیر باشید، احساس میکنید که نمیتوانید بدون دریافت کمک اساسی از دیگران، از عهده مسائل زندگی خود بهخوبی برآیید، به دیگران وابستهاید، همیشه باید مورد حمایت قرار بگیرید و به دیگران بهعنوان تکیهگاه نیاز دارید، همیشه بهدنبال افراد قوی میگردید که به آنها وابسته شوید و اجازه بدهید که زندگی شما را اداره کنند، در کار و حرفه خود مستقلانه عمل نمیکنید و لازم به گفتن نیست که این موضوع موجــــب عقب نگهداشتن شما میشود.
* از کجا آمده است؟
کسانی که تله زندگی وابستگی دارند، زمان بچگی هروقت سعی میکردند استقلالشان را ثابت کنند، اطرافیان و بهخصوص والدین، در آنها احساس بیکفایتی ایجاد میکردند.
× یک تله واقعی:
مریم، 25ساله است و فوقلیسانس میکروبیولوژی دارد. با اینکه مریم در تحصیلاتش موفق بوده، اما در کار هیچوقت اعتماد بهنفس ندارد. او همه آزمایشهایش را با دیگران چک میکند و برای تصمیمگیریهایش حتماً به نظر دیگران وابسته است. مریم در بچگی هیچوقت نمیتوانست در خانه کار مستقلی انجام دهد، چون والدین و برادران بزرگترش همیشه او را مسخره میکردند.
حذف اجتماعی
تله کنارهگیری و انزوای اجتماعی به ارتباطات شما با دوستان و اطرافیان مربوط میشود. آنها که در این تله گیر کردهاند، نوعی حس متفاوت بودن و جدا بودن از دنیای اطراف را دارند. همیشه نمیتوان اسارت در تله طرد اجتماعی را آشکارا و واضح مشاهده کرد. بیشتر افرادی که در این تله به دام افتادهاند، در موقعیتهای خصوصی و صمیمی کاملاً راحت هستند و از مهارتهای اجتماعی کافی برخوردارند.تله زندگی آنها در روابط دونفره و صمیمی خود را ظاهر نمیکند. گاهی حیرتزده میشویم که چطور این افراد در مهمانیها، کلاس، جلسات یا محل کار مضطرب و کنارهگیر میشوند. یک نوع بیقراری و جستوجو بهدنبال جایی برای تعلق یافتن در آنها وجود دارد.
* از کجا آمده است؟
اگر در این تله اسیرید، در کودکی احساس میکردید همسالانتان از شما فاصله میگیرند یا شما را کنار میگذارند. به یک گروه دوستی تعلق نداشتید. شاید ویژگیهای غیرمتعارفی داشتید که بهنحوی شما را از دیگران متمایز میکرد. در بزرگسالی این تله را از طریق اجتناب و فاصله گرفتن از دیگران همچنان حفظ کردهاید. شاید شما احساس میکردید در جمع دیگر کودکان پذیرفته نمیشوید چون چیزی در شما هست که کودکان دیگر را دور میکند. بنابراین احساس میکردید از نظر اجتماعی محبوب و دوستداشتنی نیستید .بهعنوان یک بزرگسال احتمالاً تصور میکنید که زشت هستید، جذابیت جنسی ندارید، سطح و موقعیت شما پایین است، مهارتهای برقراری ارتباط کلامیتان ضعیف است، خستهکنندهاید یا عیب و کاستی دیگری دارید. سناریوی طرد شدن در دوران کودکی را مجدداً بازی میکنید. در موقعیتهای اجتماعی احساس حقارت کرده و به همین سبک هم رفتار میکنید.
× یک تله واقعی:
مریم، 18ساله و دانشجوی ترم 1 نقاشی است. او هیچوقت نتوانسته با جمع بجوشد. برای مریم سختترین کار این است که با یک غریبه ارتباط برقرار کند. مریم در یک محله فقیرنشین بزرگ شده و یادش میآید که هیچوقت همسن و سالهایش او را بهخاطر نقاشیهای عجیب و غریبش نمیپذیرفتند و او را مسخره میکردند.
نقص
وقتی که تله نقص دارید، شما احساس میکنید از درون معیوب و ناقصاید. طبق باور شما، اصولاً از نظر هر کسی که به شما تا حدی نزدیک میشود که شما را واقعاً بشناسد، غیرمطلوب و غیردوستداشتنی هستید. به نظر شما، نقص داشتن و عیبتان بالاخره آشکار وظاهر خواهد شد. از عشق میترسید. برایتان مشکل است که باور کنید افراد نزدیک به شما برایتان ارزش قائل هستند و بنابراین همواره انتظار طرد شدن را دارید.
* از کجا آمده است؟
بهعنوان یک کودک در خانوادهتان احساس محترم بودن بهخاطر آنچه بودهاید را تجربه نمیکردید. در عوض، بهخاطر کاستیهایتان مورد انتقاد قرار میگرفتید، خودتان را سرزنش و احساس میکردید ارزش دوست داشتهشدن را ندارید.
× یک تله واقعی:
پارسا، 28ساله و یک برنامهنویس کامپیوتر موفق است. پارسا هیچوقت قبول نمیکند که آدم خوب و موفقی است و به نظرش همیشه نقصهایی در او وجود دارد که بالاخره رو خواهد شد. پارسا از همان بچگی با وسایل الکترونیکی بازی میکرد، اما خانوادهاش هیچوقت استعدادش را جدی نگرفتند و احترامی برای تواناییهایــش قائل نبودند.
شکست
تله شکست یعنی باور به اینکه شما بیعرضه هستید. در یک کلام اعتقاد دارید که در مقایسه با همسالانتان شکست خوردهاید.
* از کجا آمده است؟
اگر شما هم تله شکست دارید، در کودکیتان وضع بهگونهای بود که در حوزههایی که باید احساس موفقیت میکردید، احساس شکست میکردید. شاید دچار ناتوانیهای یادگیری بودید یا شاید هرگز توانایی کافی برای تسلط یافتن بر مهارتهای مهم نظیر خواندن را تجربه نکردید. همیشه سایر بچه ها بهتر از شما بودند و خنگ، کمهوش یا تنبل نامیده میشدید.
در بزرگسالی تله زندگیتان را همچنان حفظ کردهاید و این کار را با اغراقآمیز جلوه دادن شکستهایتان و نیز با رفتار کردن به سبکی که یقیناً باعث تداوم شکستهایتان شده است انجام دادهاید.
× یک تله واقعی:
نازنین، 27 ساله، فارغالتحصیل محیط زیست و مجرد است. به نظر او از همه همسن و سالهایش عقب است. هم به قول خودش نتوانسته شوهر پیدا کند، هم رشته مورد دلخواهش را قبول نشده و هم نتوانسته کاری بیابد. نازنین در بچگی بهخاطر ناتوانی در درس دیکته همیشه مسخره شده و تنبل کلاس نامیده میشد.
کنترل
منظور از تله کنترل، فداکردن نیازها و خواستههای خود بهخاطر خشنود کردن دیگران و برآورده ساختن نیازهای آنهاست. شما به دیگران اجازه میدهید که شما را کنترل کنند. شما این کار را برای رهایی از احساس گناه انجام میدهید. احساس گناه بهخاطر اینکه مبادا اگر خودتان را ترجیح بدهید، به دیگران لطمه وارد کنید. گاهی نیز به این دلیل است که میترسید اگر اطاعت نکنید، تنبیه شوید یا ترکتان کنند.
* از کجا آمده است؟
وقتی بچه بودید، یکی از نزدیکانتان احتمالاً یکی از والدین شما را تحت کنترل شدید درآورده بودند. در بزرگسالی همیشه وارد رابطه با افراد مسلط و کنترل کننده میشوید و خود را فدای آنها میکنید و یا وارد روابطی با افراد نیازمند میشوید که آنقدر آسیبدیده هستند که نمیتواننــــد متقابلاً فداکاریهای شما را جبران کنند.
× یک تله واقعی:
بهار، دختری 25ساله و مجرد است. او چند سالی است که فارغالتحصیل شده و تا به حال کارهای مختلفی را تجربه کرده است. او معمولاً کارهایی را انتخاب میکند که حقوق اندک و کارفرمایان زورگو دارد. او نمیتواند خودش را از این تله رها کند و هر بار که از کاری بیرون میآید، فضای کاری مشابهی را انتخاب میکند. بهار در کودکی پدر معتادی داشت که همیشه او را کنترل میکرد.
استانداردهای غیرواقعبینانه
اگر در تله زندگی استانداردهای غیرواقعبینانه اسیر باشید، همیشه تقلا میکنید تا توقعات خیلی بالایی را که از خودتان دارید برآورده سازید. تأکید زیادی بر کسب موقعیت، پول، موفقیت، زیبایی، نظم یا شهرت دارید. بهای این تأکید، از دست دادن شادکامی، لذت، سلامت، احساس موفقیت و روابط رضایتبخش است. شاید استانداردهای خود را در مورد دیگران نیز پیاده و خیلی قضاوتی با دیگران برخورد میکنید. این تله شبیه به کمالگرایی است که در شمارههای گذشته درباره آن در همین بخش روزگار جوانی مطلب داشتهایم.
* از کجا آمده است؟
وقتی بچه بودید، از شما انتظار میرفت بهترین باشید و به شما آموزش داده شده بود که بهجز رتبه اول، هر چیز دیگری شکست محسوب میشود. شما یاد گرفتید که هیچیک از کارهایی که میکردید به اندازه کافی خوب نبوده است.
× یک تله واقعی:
علی، 22 ساله و دانشجوی مهندسی برق است. با اینکه او در یکی از بهترین دانشگاههای ایران درس میخواند، از وضعیت تحصیلی خودش راضی نیست و دلش میخواست در دانشگاه بهتری در جایی دیگر از دنیا درس بخواند. البته او در مورد قیافه، پولدار بودن و انتخابهایش برای ازدواج هم همیناندازه پرتوقع است. علی در کودکی مادری داشت که فقط نمرههای 20 را میپسندید.
استحقاق
تله استحقاق به توانایی پذیرش محدودیتهای واقعی زندگی مربوط است. افرادی که در این تله گرفتارند، احساس میکنند خاص هستند. آنها اصرار دارند که میتوانند آنچه را میخواهند بلافاصله انجام دهند، بگویند یا داشته باشند. آنها آنچه را دیگران منطقی میدانند، آنچه را عملاً آشکار است، زمان یا صبری را که معمولاً لازم است و بهایی را که دیگران باید بپردازند (خسارتی که به دیگران وارد میشود) نادیده میگیرند.
* از کجا آمده است؟
بیشتر افرادی که در این تله زندگی هستند، در کودکی لوس بار آمدهاند، لازم نبوده که خویشــتنداری نشــان بدهند تا محدودیتهایی را که برای کودکان دیگر وجود دارد بپذیرنـــــد. بهعنوان یک بزرگسال آنها هنوز هم وقتی به خواستههایشان نمیرسند، خشمگین میشوند.
× یک تله واقعی:
شکوفه، دختری 20ســــــــاله و دانشجوی ادبیات فارسی است. او فکر میکند که میتواند با همین تجربه کم تحصیلی به دانشجویان سال پایینی خودش درس بدهد، مقاله علمی پژوهشی بنویسد و در سمینارهای خارج از کشور شرکت کند. به نظر او، خودش استحقاق همه اینها را دارد و حاضر است حتی به بهای ناراحت شدن دیگران به آنها برسد. شکوفه تکفرزند است و در بچگی هر چیزی را که میخواسته فراهم دیده است.
سپیده دانایی