بدون تعارف، این روزها بسیاری از سلبریتی ها با زندگی سرتاسر پوشالی و ساختگی شان در فضای مجازی افسار زندگی نوجوان های مان در زندگی حقیقی را به دست گرفتهاند. اوضاع به سمتی پیش میرود که برخی از این نوجوانها به تقلید بی سر و صدا از آن ها رضایت نمیدهند و در پارک ها و خیابان ها اقدام به تولید محتوا با ظاهر و لحنی شبیه به همان سلبریتی ناهنجار میکنند. اما ریشه و دلیل این رفتارها کجاست؟ دکتر «مجید صفاری نیا»روانشناس و رییس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران در این گفتگو به این سوال پاسخ میدهند.
هرچه جنجالیترو معروفتر بهتر؛ این قانون نانوشته این روزهای جامعه و البته فضای مجازی برای سلبریتی شدن و افرادی است که بدون هیچ دستاوردی، نامشان بر سر زبانها افتاده است. افرادی که شاید نهایت هنرشان، ظاهر سرتا پا گرانقیمت و مارکدارشان باشد که میتواند دل هر نوجوانی را بلرزاند و رویای شبیه به آنها شدن را در سرش بپروراند. اما چه میشود که نوجوانها و جوانهایمان تا به این اندازه غرق در سبک زندگی اصطلاحا سلبریتیها و اینفلوئنسرهایی با زندگی پوشالی میشوند؟ شاید چون قهرمان بهتری به آنها معرفی نکردهایم. این را دکتر مجید صفارینیا، روانشناس و رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران میگوید که معتقد است هنوز برای تغییر این رویه وقت داریم.
آقای دکتر در چند سال گذشته به خودمان که آمدیم نوجوانها و جوانهایمان را غرق در رویای زندگی مشابه با سلبریتی ها دیدیم .آن ها عکس سلبریتیها را بر در و دیوار اتاقشان زدهاند و از مخاطبان پرو پاقرص صفحهشان در شبکههای اجتماعی هستند؛ چه شد که به اینجا رسیدیم؟
این موضوع عجیبی نیست و اتفاقی است که در همه دنیا رخ میدهد؛ اما موضوع مهم این است که این سلبریتیها چه کسانی هستند که حالا تبدیل به الگوی فرزندان ما شدهاند. در واقع واژه سلبریتی به معنای ستاره یا کسی که در یک رشته خاص مانند ورزش، موسیقی، بازیگری، طراحی و ... شاخص است و عدهای به او علاقه مند هستند و دوستش دارند. البته که در تعریف سلبریتی امروز، بهتر است به دو واژه دیگر یعنی قهرمان و اینفلوئنسرها هم اشاره کنیم؛ اینفلوئنسرهایی که میتوانند تاثیرگذار و الهامبخش باشند.
این دسته از نوظهورترین نوع سلبریتیها هستند؟
دقیقا همینطور است؛ چرا که این افراد در ایران ده سال پیش وجود نداشتند اما امروز زمزمه کلام بسیاری از نوجوانها شدهاند.
بسیاری از والدین از این که نوجوانان شان سلبریتی هایی با سبک زندگی نا مناسب را دنبال می کنند و مدام به دنبال محتوای جدید از آن ها در اینترنت هستند شکایت دارند.چرا فردی که تا به این اندازه ناهنجار است ناگهان افسار زندگی نوجوان یک خانواده را به دست می گیرد و آرزو می کند کاش بتواند حتی یک روز شبیه او زندگی کند؟
بدیهی است که جامعهای که قهرمانهایش را برای نسل جوان به خوبی معرفی نکند، سلبریتیها قهرمانش میشوند. آنوقت چه اتفاقی میافتد؟ جوانی چوپان در روستا عاشق بازیگری کرهای میشود و حتی خودش را به خاطر علاقه بیش از حد به این خانم، میکشد! این نشان میدهد که این جامعه، قهرمانهایش را به مردمش به خوبی نشان نداده است.
یعنی شما راه در امان ماندن نوجوانها از سلبریتیزدگی را معرفی قهرمان ملی میدانید؟
بدون شک همین است. جوان و نوجوان، به الگو نیاز دارد؛ به اینکه کسی را به خاطر نوع حرفهاش دوست بدارد و الگویش باشد. در چنین شرایطی، چرا ما سردار سلیمانی، علی دایی و دیگر قهرمانهای ملی خودمان را برایش پررنگ نکنیم؟ طبیعتا اگر نتوانیم ارزش کار قهرمانهای واقعی را به او نشان بدهیم، او هم به سراغ سلبریتیهایی میرود که این روزها در شبکههای اجتماعی فعال هستند و بدون داشتن کوچکترین هنری و صرفا به دلیل داشتن دنبالکننده بالا و کسب درآمد زیاد، نقش قهرمان را برای نسل جوان ایفا میکنند.
اینطور که معلوم است، نوجوانهای جامعه ما، قهرمان بودن را با معروف و شناخته شده بودن اشتباه گرفتهاند؛ در صورتی که هرکسی میتواند با رفتارهای نامعقول معروف شود اما قهرمان نه! در حالی که اگر قهرمانهای واقعی را به عنوان الگوی جذاب به نسل نوجوان معرفی کنیم، نیاز به سلبریتی در جامعه روز به روز کمتر میشود.
اما یکی دیگر از دغدغههای مهم این روزها این است که خود این نوجوانها دلشان میخواهد سلبریتی شوند.شروع به بلاگری در شبکه های اجتماعی می کنند.سعی می کنند تولید محتوا داشته باشند اما چون راهنمای درستی ندارند و از همین افراد الگو برداری می کنند شاهد پخش محتواهای نامناسب از آن ها در فضای مجازی هستیم.تا جایی که برخی از خانواده های آن ها از این محتواها ابراز شرمساری می کنند و حتی باعث قطع رابطه آن ها با اطرافیان شان می شود.چرا که دیگران این انگ را به آن ها می زنند که شما نوجوان تان را رها کرده اید و در تربیت او کوتاهی داشته اید.
چیزی که در سلبریتیها برای نوجوانها خیلی جذاب است، برتریشان است؛ برتریهایی که به واسطه دیده شده بدست آوردهاند. در این در حالی است که ماهیت تکاملی انسان قائل به برابری است. اما زمانی که با نابرابری روبرو میشویم، نیاز به برتریجویی در وجود انسان شکل میگیرد. در واقع آن دسته از نوجوانهایی که تمایل به سلبریتی شدن دارند و از سلبریتیهای امروز فضای مجازی تقلید میکنند، این نابرابری را در خانواده و جامعه احساس کردهاند و سبک زندگی خودش را بر اساس برتریجویی پیش میبرد. همه این رفتار ها برای بیشتر دیده شدن است که از ویژگی های دوره نوجوانی است.اما این احساس نیز باید در مسیر درست خود قرار بگیرد.گاهی همین تولید محتواها برای آینده نوجوان یک خانواده می تواند پیامد های بسیار منفی داشته باشد.
آقای دکتر به نظر شما علاقه به سلبریتیها و حتی سلبریتی شدن می تواند با نوع تربیت خانوادگی نوجوان ها ارتباط داشته باشد؟
البته که همینطور است؛ نوجوانهایی که از نظر احساسی در خانواده غنی نباشند، تمایل به شهرت و دیده شدن پیدا میکنند. آنوقت است که پیش خودش میگوید چرا من یک سلبریتی نباشم؟ چرا فالوور بالا نداشته باشم؟ چرا خالکوبی نکنم؟ چرا ریش بلند نگذارم؟ و او هم سعی میکند با رفتار، حرکات و جملاتی عجیب و جلبتوجه کننده خودش را بر سر زبانها بیندازد؛ مثل همه کسانی که تا به امروز دیده است و الگویش بودهاند.
چطور میتوانیم این احساس نیاز به دیده شدنهای پوشالی و سطحی، بدون هیچ دستاوردی را از او بگیریم؟
بهتر است مفهوم لذتبخشی و شادکامی را در دنیای صنعتی امروز بررسی کنیم؛ ما چه وقتی خوشحالیم و از زندگیمان لذت میبریم؟ در سبک زندگیهایی که اغلب خانوادهها در پیش گرفتهاند، این شادکامی زمانی احساس میشود که ما چیزی داشته باشیم که دیگری نداشته باشد. من برندی از لباس را بپوشم که دیگری نتواند بپوشد. این اتفاق من را متمایز میکند و آنوقت است که من از زندگیام لذت میبرم. حالا چنین سبک زندگیهایی را چه کسانی دارند؟ سلبریتیهای امروزی که میتوانند از افراد عادی جامعه متمایز باشند.
شخصا فکر میکنم که اگر در خانواده، ارزش و معنای تواضع، بخشندگی، چشم و دل سیری، قناعت و دیگر مفاهیمی اینچنینی را برای کودک و نوجوانمان به خوبی تعریف کنیم و از آن مهمتر، آن را به صورت عملی در زندگیمان اجرا کنیم، او هم میل کمتری به این تمایز و برتری و سبک زندگی سلبریتیها و نهایتا سلبریتی شدن خواهد داشت.
اما انگار خود خانوادهها هم درگیر برخی از این سلبریتیها شدهاند! چنین خانوادهای چطور میتواند به فرزند نوجوانش کمک کند؟
بله همینطور است؛ چرا که رویکردهای نوین خوشبختی در جامعه سرمایهداری امروز به ما میگوید که هرچه مصرف و رفاه، بیشتر باشد، فرد خوشبختتر است. طبیعتا چنین جامعهای نیاز به سلبریتی دارد و خودمان با دستان خودمان، افرادی را بزرگ میکنیم که به ما افکار و سبک زندگی ما ضربه میزنند!
واقعیت این است که سلبریتیهای امروز جامعه ما، دانش کافی ندارند و پیامهای اشتباه به مخاطبانشان میدهند. اما مخاطبانشان چه کسانی هستند؟ اکثرا نوجوانهایی هستند که در حساسترین دوره از زندگیشان به سر میبرند و کوچکترین اطلاعات غلطی، میتواند آنها را به گمراهی برساند. به نظر میرسد که ما تا به امروز نتوانستهایم آموزش درستی به نوجوانهایمان برای مقابله جدی با چنین پدیدههایی بدهیم. یعنی آنها آنقدر اعتماد به نفس و عزت نفس ندارند که دلشان برای داشتههای سلبریتیها نلرزد و تسلیم نشوند. متاسفانه باید بگویم که در برخی مواقع، نوع تربیت ما به سمتی میرود که انگار خودمان هم بدمان نمیآید که فرزندمان معروف شود و خب چه فضایی بهتر از فضای مجازی که عرصه بدست آوردن چنین موقعیتهایی است. اما هنوز هم دیر نیست و بهتر است که با اغنا کردن آنها در خانواده و معرفی قهرمانهای ارزشمند، مسیر بهتری از معروف شدن بدون هیچ دانش و اندوختهای، پیش پایشان بگذاریم.
منبع: ایرنا-نرگس خانعلیزاده