روانشناسان معمولا اختلالات روانی کودکان را به دو گروه عمده اختلالات برونیسازی و درونیسازی تقسیم میکنند.
در
مقدمه باید توجه داشت که مطالعه اختلالات روانی در کودکان <Psychiatric disorders in children>در مقایسه با
بزرگسالان با مشکلاتی همراه است از جمله اینکه هر اختلال روانی یا رفتاری
در کودکان را باید بر اساس شرایط سنی کودک سنجید، چرا که خیلی از مشکلاتی
که در کودکی دیده میشوند با توجه به سن کودک کاملا طبیعی هستند و به همان
سرعتی که به وجود آمدهاند ممکن است برطرف شوند. از طرفی کودکان به خوبی بزرگسالان نمیتوانند مشکل خود را بیان کنند یا نمیتوانند دقیقا به دیگران بفهمانند که چه احساسی دارند لذا در چنین شرایطی روانپزشکان و روانشناسان مجبورند حالات روانی کودک را از روی رفتارهای مشهود حدس بزنند و مشخص کنند که آیا این رفتارها نسبت به سن کودک و مرحله رشدی وی، عادی هستند یا غیر عادی؟
از اینرو، روانشناسان معمولا اختلالات روانی کودکان را به دو گروه عمده اختلالات برونیسازی و درونیسازی تقسیم میکنند. اختلالات اضطرابی جزء اختلالات درونیسازی (یعنی رفتارهایی که بیشتر به درون خود هدایت میشوند) هستند. اضطراب کودکان معمولا به صورت انزواطلبی (درونیسازی) نشان داده میشود. کودکان کمتر از بزرگسالان به علامتهای اضطراب خود فکر میکنند، اما در مقایسه با کودکان غیرافسرده، دردهای جسمی بیشتری را اعلام میکنند. بسیاری از اختلالات اضطرابی کودکان به اختلالهای اضطرابی بزرگسالان شباهت دارند (مثل اختلال اضطراب تعمیمیافته، اختلال وسواسی-اجباری، و فوبیای اجتماعی)، اما بعضی اضطرابهای کودکی فقط در کودکی دیده میشوند مثل اضطراب جدایی.
عمده ترین اختلالات اضطرابی در کودکان عبارتند از اضطراب جدایی(Separatio- anxiety)، اختلال وسواسی-اجباری(OCD)، اختلال اضطراب تعمیمیافته(GAD)، فوبیاهای خاص.
علل اختلالات اضطرابی در کودکی
اضطراب کودکی و اختلالات مربوط به آن ظاهرا از ترکیب عوامل ارثی و تجربههای کودکی به وجود میآیند. کودکان خلق و خوی خود را از والدین به ارث میبرند که ممکن است آنها را در مقابل عوامل استرسزای زندگی، مثل تربیت ناکافی یا نقصهای فیزیکی، آسیبپذیر یا مقاوم سازند. علاوه بر آن، کودکان به طور غیرمستقیم نیز، در مقابل یادگیری ترس و اضطراب آسیبپذیر میشوند، مثلا از طریق اطلاعاتی که از بزرگترها، سایر کودکان، و تلویزیون دریافت میکنند. همچنین باید توجه داشته باشیم که رویدادهایی که از نظر بزرگسالان اهمیت چندانی ندارند ممکن است برای کودکان بهشدت استرسزا باشند. رویدادهایی از جمله مرگ حیوان خانگی، بیماری، آغاز مدرسه یا عوض کردن خانه. مطالعات نشان میدهند که، در اختلالات اضطرابی یک عنصر ارثی بارز، ولی ساده وجود دارد.
تجربههای تروماتیک و پر استرس نظیر بدرفتاری، سوءاستفاده جنسی، غفلت، فقر، سبک تعاملی غلط والد-فرزند، تاثیر شدیدی در کودکان دارند و بین این تجارب و اضطراب کودکی روابط آشکاری وجود دارد.
یکی دیگر از عوامل مهم الگوبرداری و قرارگرفتن در معرض اطلاعات است. کودکان خردسال در مدرسه، خانه، و از طریق رسانههای عمومی، به طور مرتب در معرض اطلاعات مربوط به انواع تهدیدات و خطرات قرار دارند، چرا که اینگونه اطلاعات میتوانند یک منبع مهم برای ترسهای دوران کودکی باشند. همچنین شیوههای غلط تربیت و فرزندپروری باعث مشکلات روانی و سازگاری در کودکان میشوند. سختگیری یا سهلگیری بیش از حد والدین، طرد و تحقیر کردن کودکان توسط والدین، یا محافظت افراطی از کودکان از آنجا که کودک را دچار احساس عدم کفایت میکند نمونه هایی از این دست است.
والدین بیعاطفه و کینهتوز میتوانند باعث اضطراب کودکان شوند.
والدین کنترلگر که همه فعالیتهای بچههای خود را مدیریت میکنند، همه جزییات را تعیین میکنند (اینکه بچه چه بپوشد، چه بخورد، چه جوری بازی کند و...) اجازه نمیدهند کودک مستقل شود و وابستگی و اضطراب را در او پرورش میدهند. والدین نامتعادل که رفتاری نایکنواخت و دوگانه در تربیت فرزندان خود در پیش میگیرند نیز، اضطراب را در کودک ایجاد میکنند. همچنین والدین کمالگرا که از فرزندانشان انتظار بهترینها را دارند و بسیار پرتوقع هستند به فرزندان خود فشار میآورند و آنها را دچار اضطراب میکنند.
در شماره آینده به بررسی اختلالات اضطرابی کودکان با تفصیل بیشتر، بر گرفته از کتاب آسیبشناسی روانی بر اساس dsm-5 گنجی خواهیم پرداخت.
سمیرا شیرمحمدی
دکتری تخصصی روانشناسی
منبع: شفا آنلاین