مشکل بیش فعالی یکی از شایعترین
اختلالات رشدی است که اوج آن در دوره دبستان بروز مییابد؛ به این دلیل که
این سالها، سالهایی است که بچهها باید با مسائل چالشی آموزشی روبه رو
شوند و چیزهای زیادی را یاد بگیرند. اغلب والدینی که فرزندان پرجنب و جوش
دارند تصور میکنند که فرزند آنها بیش فعال است اما به راحتی نمیتوان این
قضاوت را در مورد کودکان داشت.
سلام. پسر چهارساله من به شدت
بازیگوش است، دوستانم میگویند بچه من بیش فعال است و باید با یک مشاور
مشورت کنم. از کجا باید بدانم که پسرم واقعاً بیش فعال است یا نه؟ چرا
نباید بچه بیش فعال را کتک زد؟
-
-
-
-
پاسخ :
دکتر حمید علیزاده - روانشناس، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
مشکل بیشفعالی یکی از شایعترین اختلالات رشدی است که اوج آن در دوره دبستان بروز مییابد؛ به این دلیل که این سالها، سالهایی است که بچهها باید با مسائل چالشی آموزشی روبهرو شوند و چیزهای زیادی را یاد بگیرند. هرچند که برخی از کودکان که این اختلال را با شدت بیشتری دارند، از دو، سهسالگی نشانههای بیشفعالی را دارند؛ البته تمام کودکان در این سن، ناآرامی و نافرمانی طبیعی دارند، طوریکه روانشناسان به این دو سال، دو سال وحشتناک هم میگویند، اما بچههای بیشفعال، این مشکلات را به میزان بیشتری دارند و حتی 70 تا 80 درصد از این کودکان در سالهای تحصیلی راهنمایی هم با مسائل بیشفعالی روبهرو هستند.
اما درباره اینکه والدین از چه نشانههایی میتوانند تشخیص دهند که فرزندشان، اختلال بیشفعالی دارد یا نه، باید اذعان کرد که این مسئله چیزی نیست که بتوان با یک آزمایش یا چند نشانه درخصوص آن قضاوت کرد 0چون در بیشفعالی، عوامل زیادی دخیل هستند؛ عواملی همچون سطح تحمل والدین، محل زندگی و هوش کودک که مورد آخر، تشخیص را حتی برای متخصصان این حوزه مشکل میکند، چون دوسوم بچههای بیشفعال، اختلال یادگیری ندارند. همچنین نمیتوان گفت اگر کودکی جنب و جوش زیاد داشته باشد، بیشفعال است؛ چراکه کودکان بیشفعال، جنب و جوش نامناسب دارند و در جاییکه از آنها انتظار آرامش داریم، آرام و قرار ندارند.
به همین ترتیب، اگر کودکی در روابط بینفردی خود با خانواده یا مدرسه مشکل دارد، میتوان نشانههایی شبیه به اختلال بیشفعالی را در کودک دید، اما ممکن است کودک، مشکل عصبشناختی نداشته باشد. با همه اینها باید بدانید که تحقیقات نشان داده پدر و مادر بچههایی که بیشفعالی دارند، درگیری بیشتری با فرزندانشان دارند، رابطه منطقی و دموکراتیک کمتری میتوانند با کودکانشان برقرار کنند، کودکانشان را بیشتر تنبیه میکنند و فرصت کمی برای رشد اجتماعی به کودکانشان میدهند؛ چراکه ترجیح میدهند این بچهها را کمتر بیرون ببرند، چون گاهی این بچهها به غیر از شیطنتهای مداوم، تخریب هم بهدنبال دارند. گاهی هم اختلالات رفتاریای همچون دروغگویی، دزدی و در بزرگسالی استفاده از الکل، سیگار و مواد مخدر در بیشفعالها دیده میشود.
با این مقدمات، طبیعی است که والدین خیلی زود به استیصال برسند و به آموزش نیاز داشته باشند تا بدانند چگونه با بچههای بیشفعال رفتار کنند. در این زمینه کتاب «کودک نافرمان» که انتشارات رشد آن را منتشر کرده، یکی از کتابهایی است که میتواند بهمیزان بسیار زیادی به والدین کمک کند تا تکنیکها و شیوههایی را بیاموزند و بدانند که اگر فرزندشان، تکلیف مدرسه را انجام نداد یا در یک مرکز خرید، بنای ناسازگاری را گذاشت، چگونه باید رفتار کنند. البته همینجا این تذکر را باید بدهم که تمامی والدین به آموزش نیاز دارند و ما به تمام پدر و مادرها توصیه میکنیم یک دوره parent education را بگذرانند، به این دلیل که با یاد گرفتن شیوههای تربیتی میتوانند کودکی تربیت کنند که روحیه همکاری، رفتار اجتماعی، استقلال و عزت نفس خوبی دارد، اما والدین کودکانی که با مشکلاتی مثل بیشفعالی دست و پنجه نرم میکنند، باید از دورههایparent learning استفاده کنند.
در مورد این سؤال که چرا نباید بچههای بیش فعال را کتک زد نیز باید عرض کنم، بچهها زبان ارتباط را از بزرگسالان یاد میگیرند، بنابراین اگر با آنها تندی کنیم، با ما تندی میکنند و اگر با آنها آرام باشیم، با ما آرام خواهند بود. تمامی روانشناسان متفقالقولاند که اگر بچههای زیر سه سال تنبیه شوند، به اختلال سلوک دچار میشوند؛ سلوک، اختلالی رفتاری است که کودک را در آینده به بزهکاری سوق میدهد. در وهله اول، تنبیه چه بهصورت کلامی و پرخاشگری و چه بهصورت بدنی، کودکآزاری به حساب میآید، در وهله دوم نیز بد نیست بدانید والدینی که کودکانشان را تنبیه میکنند، اعتماد بهنفس پایینی دارند و کنترلی بر رفتارهایشان ندارند که به رفتارهای پرخاشگرانه روی میآورند. این درحالی است که شاید زمانی که کودک توان مقابله با والدینش را ندارد، فرمانبرداری کند؛ اما این موازنه حتماً در دوره دبستان بههم میخورد و او هم از زور استفاده میکند. به همین دلیل از ابتدا نباید زبان قدرت را به کودک یاد داد، بلکه باید با زبان تفاهم و گفتوگو با کودک برخورد کنیم که البته پیشگرفتن این شیوه درباره کودکان بیشفعال بسیار سخت است.
همین مسئله، تأکید بیشتری بر آموزش والدین کودکان بیشفعال است، چون باید باورهای والدین درباره معنای فرزند تغییر پیدا کند، بهخصوص که میبینیم بسیاری از مشکلات بچههای بیشفعال به دلیل شیوههای تربیتی و رفتار اشتباه والدین، تشدید میشود. با این توضیحات، جمله «با فرزندانتان محکم و دوستانه رفتار کنید» را بهعنوان یک قاعده طلایی به تمام والدین پیشنهاد میکنم، هم آنها که کودکان بیشفعال دارند و هم آنها که کودکان طبیعی دارند. در کنار همه اینها این را نیز بهیاد داشته باشید که امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: ادب کردن با خشم امکانپذیر نیست و این قانون مورد قبول تمامی بزرگان تعلیم و تربیت است که اگر خشمگین شدیم، از تربیت کردن دور شدهایم.
نکته پایانی اینکه اگر در سالهای پیش از دبستان، روشهای درستی را برای تربیت کودکان بهکار بگیریم، در آینده مشکلات کمتری خواهیم داشت، وگرنه معضلات بیشفعالی آنقدر بزرگ هست که بتواند کودک و خانواده او را له کند. این درحالی است که بسیاری از کودکان بیشفعال مثل ادیسون یا موتزارت زندگی خوبی داشتهاند و توانستهاند موفق باشند. به همین ترتیب، تمام کودکان بیشفعال میتوانند آدمهای موفقی شوند، به این شرط که اگر خودشان دچار بیشفعالی هستند، عوامل حفاظتی زندگیشان قوی باشد. برای مثال، داشتن مادری مدیر، آگاه و دانا یکی از این عوامل حفاظتی است، مسئلهای که در زندگی ادیسون وجود داشت و از او یک مخترع ساخت. اما برای اینکه همه ما بتوانیم کودکان خوبی تربیت کنیم، بهتر است بیش از گذشته سعی کنیم در نظام و دغدغههای ارزشی و شیوههای تربیتیمان تجدید نظر کنیم و خودمان را از آموزش بینیاز ندانیم. به همین دلیل خواندن کتاب «کودکان خوشبخت» را بهعنوان یک کتاب آموشی به والدینی که کودکان بیشفعال دارند، توصیه میکنم. این کتاب را رودولف درای کورس نوشته و نشر ارسباران آن را در ایران منتشر کرده است.
-
-
-
-
پاسخ :
دکتر حمید علیزاده - روانشناس، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
مشکل بیشفعالی یکی از شایعترین اختلالات رشدی است که اوج آن در دوره دبستان بروز مییابد؛ به این دلیل که این سالها، سالهایی است که بچهها باید با مسائل چالشی آموزشی روبهرو شوند و چیزهای زیادی را یاد بگیرند. هرچند که برخی از کودکان که این اختلال را با شدت بیشتری دارند، از دو، سهسالگی نشانههای بیشفعالی را دارند؛ البته تمام کودکان در این سن، ناآرامی و نافرمانی طبیعی دارند، طوریکه روانشناسان به این دو سال، دو سال وحشتناک هم میگویند، اما بچههای بیشفعال، این مشکلات را به میزان بیشتری دارند و حتی 70 تا 80 درصد از این کودکان در سالهای تحصیلی راهنمایی هم با مسائل بیشفعالی روبهرو هستند.
اما درباره اینکه والدین از چه نشانههایی میتوانند تشخیص دهند که فرزندشان، اختلال بیشفعالی دارد یا نه، باید اذعان کرد که این مسئله چیزی نیست که بتوان با یک آزمایش یا چند نشانه درخصوص آن قضاوت کرد 0چون در بیشفعالی، عوامل زیادی دخیل هستند؛ عواملی همچون سطح تحمل والدین، محل زندگی و هوش کودک که مورد آخر، تشخیص را حتی برای متخصصان این حوزه مشکل میکند، چون دوسوم بچههای بیشفعال، اختلال یادگیری ندارند. همچنین نمیتوان گفت اگر کودکی جنب و جوش زیاد داشته باشد، بیشفعال است؛ چراکه کودکان بیشفعال، جنب و جوش نامناسب دارند و در جاییکه از آنها انتظار آرامش داریم، آرام و قرار ندارند.
به همین ترتیب، اگر کودکی در روابط بینفردی خود با خانواده یا مدرسه مشکل دارد، میتوان نشانههایی شبیه به اختلال بیشفعالی را در کودک دید، اما ممکن است کودک، مشکل عصبشناختی نداشته باشد. با همه اینها باید بدانید که تحقیقات نشان داده پدر و مادر بچههایی که بیشفعالی دارند، درگیری بیشتری با فرزندانشان دارند، رابطه منطقی و دموکراتیک کمتری میتوانند با کودکانشان برقرار کنند، کودکانشان را بیشتر تنبیه میکنند و فرصت کمی برای رشد اجتماعی به کودکانشان میدهند؛ چراکه ترجیح میدهند این بچهها را کمتر بیرون ببرند، چون گاهی این بچهها به غیر از شیطنتهای مداوم، تخریب هم بهدنبال دارند. گاهی هم اختلالات رفتاریای همچون دروغگویی، دزدی و در بزرگسالی استفاده از الکل، سیگار و مواد مخدر در بیشفعالها دیده میشود.
با این مقدمات، طبیعی است که والدین خیلی زود به استیصال برسند و به آموزش نیاز داشته باشند تا بدانند چگونه با بچههای بیشفعال رفتار کنند. در این زمینه کتاب «کودک نافرمان» که انتشارات رشد آن را منتشر کرده، یکی از کتابهایی است که میتواند بهمیزان بسیار زیادی به والدین کمک کند تا تکنیکها و شیوههایی را بیاموزند و بدانند که اگر فرزندشان، تکلیف مدرسه را انجام نداد یا در یک مرکز خرید، بنای ناسازگاری را گذاشت، چگونه باید رفتار کنند. البته همینجا این تذکر را باید بدهم که تمامی والدین به آموزش نیاز دارند و ما به تمام پدر و مادرها توصیه میکنیم یک دوره parent education را بگذرانند، به این دلیل که با یاد گرفتن شیوههای تربیتی میتوانند کودکی تربیت کنند که روحیه همکاری، رفتار اجتماعی، استقلال و عزت نفس خوبی دارد، اما والدین کودکانی که با مشکلاتی مثل بیشفعالی دست و پنجه نرم میکنند، باید از دورههایparent learning استفاده کنند.
در مورد این سؤال که چرا نباید بچههای بیش فعال را کتک زد نیز باید عرض کنم، بچهها زبان ارتباط را از بزرگسالان یاد میگیرند، بنابراین اگر با آنها تندی کنیم، با ما تندی میکنند و اگر با آنها آرام باشیم، با ما آرام خواهند بود. تمامی روانشناسان متفقالقولاند که اگر بچههای زیر سه سال تنبیه شوند، به اختلال سلوک دچار میشوند؛ سلوک، اختلالی رفتاری است که کودک را در آینده به بزهکاری سوق میدهد. در وهله اول، تنبیه چه بهصورت کلامی و پرخاشگری و چه بهصورت بدنی، کودکآزاری به حساب میآید، در وهله دوم نیز بد نیست بدانید والدینی که کودکانشان را تنبیه میکنند، اعتماد بهنفس پایینی دارند و کنترلی بر رفتارهایشان ندارند که به رفتارهای پرخاشگرانه روی میآورند. این درحالی است که شاید زمانی که کودک توان مقابله با والدینش را ندارد، فرمانبرداری کند؛ اما این موازنه حتماً در دوره دبستان بههم میخورد و او هم از زور استفاده میکند. به همین دلیل از ابتدا نباید زبان قدرت را به کودک یاد داد، بلکه باید با زبان تفاهم و گفتوگو با کودک برخورد کنیم که البته پیشگرفتن این شیوه درباره کودکان بیشفعال بسیار سخت است.
همین مسئله، تأکید بیشتری بر آموزش والدین کودکان بیشفعال است، چون باید باورهای والدین درباره معنای فرزند تغییر پیدا کند، بهخصوص که میبینیم بسیاری از مشکلات بچههای بیشفعال به دلیل شیوههای تربیتی و رفتار اشتباه والدین، تشدید میشود. با این توضیحات، جمله «با فرزندانتان محکم و دوستانه رفتار کنید» را بهعنوان یک قاعده طلایی به تمام والدین پیشنهاد میکنم، هم آنها که کودکان بیشفعال دارند و هم آنها که کودکان طبیعی دارند. در کنار همه اینها این را نیز بهیاد داشته باشید که امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: ادب کردن با خشم امکانپذیر نیست و این قانون مورد قبول تمامی بزرگان تعلیم و تربیت است که اگر خشمگین شدیم، از تربیت کردن دور شدهایم.
نکته پایانی اینکه اگر در سالهای پیش از دبستان، روشهای درستی را برای تربیت کودکان بهکار بگیریم، در آینده مشکلات کمتری خواهیم داشت، وگرنه معضلات بیشفعالی آنقدر بزرگ هست که بتواند کودک و خانواده او را له کند. این درحالی است که بسیاری از کودکان بیشفعال مثل ادیسون یا موتزارت زندگی خوبی داشتهاند و توانستهاند موفق باشند. به همین ترتیب، تمام کودکان بیشفعال میتوانند آدمهای موفقی شوند، به این شرط که اگر خودشان دچار بیشفعالی هستند، عوامل حفاظتی زندگیشان قوی باشد. برای مثال، داشتن مادری مدیر، آگاه و دانا یکی از این عوامل حفاظتی است، مسئلهای که در زندگی ادیسون وجود داشت و از او یک مخترع ساخت. اما برای اینکه همه ما بتوانیم کودکان خوبی تربیت کنیم، بهتر است بیش از گذشته سعی کنیم در نظام و دغدغههای ارزشی و شیوههای تربیتیمان تجدید نظر کنیم و خودمان را از آموزش بینیاز ندانیم. به همین دلیل خواندن کتاب «کودکان خوشبخت» را بهعنوان یک کتاب آموشی به والدینی که کودکان بیشفعال دارند، توصیه میکنم. این کتاب را رودولف درای کورس نوشته و نشر ارسباران آن را در ایران منتشر کرده است.
منبع: میگنا